علی رغم برکناری زاهدی، اوضاع اقتصادی کشور روز به روز بدتر می شد. گرچه که بعد از سقوط مصدق بهره برداری از نفت ایران را کنسرسیومی متشکل از کمپانی های غربی به عهده گرفت و درآمد ایران هم از بابت فروش نفت ( به صورت دریافت 50 درصد سود) به مراتب بیشتر از گذشته شد.
امریکا وانگلیس باید خواب دوران قاجار و پهلوی را ببینند. فرزندان ایران اسلامی با اقتدار از منافع خویش و وطن خود و ارزشها و اسلام و نظام جمهوری اسلامی دفاع می کنند و در سایه امنیت به مردم خود فرصت پیشرفت و سربلندی را می دهیم.
این از تضادهای ساختاری حکومت پهلوی بود که از یکسو بخشی از دلارهای نفتی را به گسترش تأسیسات دانشگاهی اختصاص میداد، خدمات ارزان ارائه میکرد و به تعداد دانشجویان و تسهیلات آنها فخر و مباهات میکرد و از سوی دیگر، ساواک را در کمین همین دانشجویان و اساتید قرار داده بود و هر شعار و مطالبهی سیاسی را که با منافع رژیم همخوانی نداشت سرکوب میکرد.
یکی از دوستان هویدا به دیدن فرح می رود که از او بخواهد برای آزدی هویدا تلاشی بکند فرح پاسخ می هد دیگر از دست ما خارج است . دراین هنگام شاه و فرح احساس می کردند که در کشوری که شاه تا همین روزهای اخیر با خودکامگی حکومت می کرد دیگر هیچ اختیاری ندارد. وقتی به خارج از کشو ر پرواز کردند هیچ اقدامی برای بردن هویدا همراه خودشان نکردند.
منوچهر اقبال نخستوزیر و دیگر اعضای هیئت ایرانی شرکتکننده در اجلاسیه پیمان سنتو در پاکستان 1. منوچهر اقبال 2. علیقلی اردلان 3. عبدالله هدایت 4. نادر باتمانقلیچ 5. عبدالحسین حجازی 6. منصور افخم ابراهیمی 7. علی نوکیانی 8. جمشید آموزگار 9. غلامعباس آرام 10. حسن پاکروان
اکنون وضع بر وفق مراد بهائیها میباشد و مثال زد: مثلاً سپهبد ایادی که بهائی میباشد، هر عملی که بخواهد میتواند انجام دهد، چون مورد توجه شاهنشاه آریامهر میباشد و چندی قبل که بنا به تصمیم دولت، زمینهای اطراف گردنه قوچک از صاحبان آنها گرفته شد...
در شمال ایران اغلب بچه ها شکم های بزرگ و رنگ پریده داشتند. چون به مالاریا مبتلا بودند. در کرمان و بندرعباس کیفیت آب آن قدر بد بود که مردم به یک بیماری به نام پیوک مبتلا بودند
والاس تریت» وزیر مختار آمریکا در تهران در گزارش 29 مارس 1929 خود مینویسد: «حادثة قابلتوجهی در طول تعطیلات نوروزی امسال اتفاق نیفتاد؛ ولی همانطو که به یاد خواهید آورد، سال گذشته در همین ایام، شاه به قم رفت و یک روحانی را به دلیل بیاحترامی به ملکه تنبیه کرد.
نگارنده در این یادداشت تلاش کرده است تا با پرهیز از تاریخنگاری صرف در مورد فروغی، گوشهای از سیاستورزی وی را بهویژه در دو مقطع روی کار آمدن رضاخان و محمدرضا که از جمله نقاط عطف تاریخ معاصر ایران است، مورد بررسی قرار دهد.